جامدادی

26 September 2006

من جریمه شدم

صبح که بیدار شدم، اول از همه لپ تاپ رو روشن کردم. اومدم وصل بشم، دیدم تلفن بوق نداره و قطعه. با موبایل زنگ زدم به بابای فندق. گفت صبح زود وصل بوده، حتما بعدا قطع شده. بعدشم گفت یه سری برو مخابرات ببین چه خبره؟ با فندق آماده شدیم و رفتیم مخابرات که نزدیک خونمونه. پیاده ده دقیقه، سواره دودقیقه. گفتن خط اون منطقه، مشکل داره و تا دوساعت دیگه حله. برگشتیم. اما همچین که سوار شدیم و راه افتادیم، دیدیم جلومون دو سه تا بنز راهنمایی رانندگی و هفت هشت تا پلیس تور انداختن برای ماشینها. به منم ایست دادن. اول که نفهمیدم برای چی؛ نگو کمر بند نبستم. آقای پلیس اومد گفت خانم مشکلی دارید کمر بند نبستید؟ اومدم بگم آره آقا چشمتون روز بد نبینه، باردارم!!! اما دروغ چرا، زبونم نچرخید. سرمو کج کردم و گفتم ببخشید یادم رفت. کارت ماشین و گواهینامه رو گرفت و بعد هم چهار هزار تومن ناقابل جریمه کرد و اجازه داد برم سر خونه زندگی ام. باز شانس آوردم به فندق گیر نداد، چون نه تنها اونو صندلی جلو گذاشته بودم بلکه کمر بند هم براش نبسته بودم. تا رسیدیم خونه تلفن هم وصل شده بود. یعنی ما بیخودی رفته بودیم بیرون، توی ظل گرما. خدا بیامرزه بی بی ام رو اگه زنده بود می گفت انگاری موش خرابی کرده بود روی اون چهار هزار تومن!!! ولی خوب دست آقای پلیس درد نکنه، نتیجه کارش این بود که فردا صبحش که برای گرفتن بلیط رفتم دفتر هواپیمایی، که دقیقا توی خیابون پشتیه، کمر بند بستم. فندق رو هم گذاشتم صندلی پشت. ولی خودمونیم راه اونقدر نزدیک بود که به بستن و باز کردن کمربند نمی ارزید. نگید چرا راه به اون نزدیکی رو پیاده نرفتم چون ناهار نپخته بودم و عجله داشتم برگردم