جامدادی

06 September 2006

مردم آزار

صبح کله ی سحر صدای پیغام گیر موبایلم در اومد. شماره ی داداشم بود. با چشم نیمه باز پیغام رو خوندم. نوشته بود
سلام من دوست داداشتم
. داداشت دیشب تصادف کرده و الان توی بیمارستانه. دکترا گفتن خطر رفع شده و فقط شونه هاش شکسته و به برس احتیاج داره. شما برس دارین؟
با همون چشم نیمه باز چند تا فحش آبدار براش فرستادم. شما هم بودید همین کارو می کردین. حقش بود، نه؟