جامدادی

03 September 2006

!سلام محترم

یه ذره می خوام از فندق بگم که این روزا شیرین زبونی هاش دل مامان باباشو آب کرده

دیروز می بینم فندق داره راه می ره و بلند و پشت هم میگه : سلام محترم . اول نفهمیدم محترم کیه و لی بعد که فهمیدم قضیه چیه کلی ذوق کردم. فندق از گوینده های تلویزیون شنیده که میگن: سلام بینندگان محترم. گفتن بینندگان، برای فندق سخته، بنابراین ترجیح داده حذفش کنه و نتیجه شده سلام محترم

فندق یه کتاب داره به اسم مامان بیا جیش دارم . توی این کتاب نی نی یه لگن داره که توش جیش می کنه و چند تا حیوون که می خوان روی لگن نی نی بشینن اما لگن اندازه شون نیست؛ خلاصه که فندق این کتاب رو خیلی دوست داره و اسمشو گذاشته : تابای جیش. فندق به کتاب می گه تابا

همه ی زندگیم شده فندق. به خودش هم گفتم که مامان عاشقته . خیلی وقتها که محبتش گل می کنه، می یاد دست می اندازه دور گردنم و میگه : مامان عاشق فندقه؟ اون وقت یکی باید بیاد پاهای منو بکشه تا دوباره از آسمون بیام زمین

کی بود می گفت پسرا نمی تونن مثل دخترا برای ماماناشون ناز کنن؟ من قبول ندارم