!!!پراکنده گویی
اول اینکه، هوا بس ناجوانمردانه گرم است و ما دستمان به هیچ جا بند نیست. التماس دعا!!!؟
......................
دوم اینکه، دو سه روز پیش، داداشه زنگ زده می گه کاری نداری؟ من دارم می رم کنسرت علی رضا قربانی توی کاخ نیاوران و من بودم که از فرط حسادت چیزی نمونده بودم سرم رو بکوبم به دیفال!!!؟
.....................
سوم اینکه، راز داوینچی رو خوندم. با فیلمش کلی توفیر داره. به قول داداشم، فیلم شاید فقط برای این خوب باشه که وقتی کتاب رو خوندی، بعضی نمادها و تابلوها و اماکنی که توی کتاب بحثش بوده رو بتونی توی فیلم و به صورت واقعی ببینی، اگرنه فیلم خیلی گنگه. مثل تابلوی عذرای صخره ها ی داوینچی یا محل دفن آیزاک نیوتن
....................
چهارم اینکه، یه کتاب دارم می خونم به اسم دنیای تئو. یه رمان درباره ی تاریخ ادیان که فروشنده ی انتشارات خوارزمی بهم داد؛ یعنی معرفی کرد. داستان پسری چهارده ساله اس که هیچ گونه تعلیمات مذهبی ندیده و شرایطی فراهم می شه تا همراه با عمه اش، به سفر دور دنیا بره و با ادیان مختلف آشنا بشه و لابد تکلیفش رو با خودش معلوم کنه!!. از اونجایی که نیمه های کتاب هستم، نمی دونم چی به سرش می آد. این همه اطلاعات در مورد ادیان برام خیلی تازگی داره
......................
پنجم اینکه، فیلم آخرین پادشاه اسکاتلند، محصول 2006 انگلیس و ساخته ی کوین مک دونالد رو دیدم که البته هیچ ربطی به پادشاه اسکاتلند نداشت اما بسیار تکان دهنده بود. قصه ی یه دیکتاتوره و دو روی سکه ی زندگی اش و عاقبتش، که هیچ فرقی با بقیه ی دیکتاتورها نداشت. قصه ی آیدی امین دادا، رییس جمهور دهه ی هفتاد اوگاندا، که برای رسیدن به قدرت، بیش از سیصد هزار نفر از مخالفان خودش رو از بین برده. قصه ی مردمی که اول کار مسحور هوچی گری ها و وعده های رییس جمهور می شن اما خوب، وقتی می فهمن سرو کارشون به کی افتاده که دیگه دیر شده بوده. پایکوبی و خوشحالی مردم، روزی که امین، رییس جمهور می شه و روزی که از ریاست جمهوری برکنار می شه، هیچ تفاوتی با هم نداره. اما از همه جالبتر، شباهت بی اندازه ی آقای فارست ویتاکر بود با امین، که انگشت حیرت به دهان می بره!!!. فیلم و عکسی که از رییس جمهور امین، در آخر فیلم نشون داده می شه، گویای این شباهت فوق العاده اس . لابد می دونید که آقای ویتاکر برای این بازی زیباش جایزه ی اسکار رو گرفت
.....................
ششم اینکه، ببخشید سرتون رو درد آوردم با پرحرفی!!!؟
......................
دوم اینکه، دو سه روز پیش، داداشه زنگ زده می گه کاری نداری؟ من دارم می رم کنسرت علی رضا قربانی توی کاخ نیاوران و من بودم که از فرط حسادت چیزی نمونده بودم سرم رو بکوبم به دیفال!!!؟
.....................
سوم اینکه، راز داوینچی رو خوندم. با فیلمش کلی توفیر داره. به قول داداشم، فیلم شاید فقط برای این خوب باشه که وقتی کتاب رو خوندی، بعضی نمادها و تابلوها و اماکنی که توی کتاب بحثش بوده رو بتونی توی فیلم و به صورت واقعی ببینی، اگرنه فیلم خیلی گنگه. مثل تابلوی عذرای صخره ها ی داوینچی یا محل دفن آیزاک نیوتن
....................
چهارم اینکه، یه کتاب دارم می خونم به اسم دنیای تئو. یه رمان درباره ی تاریخ ادیان که فروشنده ی انتشارات خوارزمی بهم داد؛ یعنی معرفی کرد. داستان پسری چهارده ساله اس که هیچ گونه تعلیمات مذهبی ندیده و شرایطی فراهم می شه تا همراه با عمه اش، به سفر دور دنیا بره و با ادیان مختلف آشنا بشه و لابد تکلیفش رو با خودش معلوم کنه!!. از اونجایی که نیمه های کتاب هستم، نمی دونم چی به سرش می آد. این همه اطلاعات در مورد ادیان برام خیلی تازگی داره
......................
پنجم اینکه، فیلم آخرین پادشاه اسکاتلند، محصول 2006 انگلیس و ساخته ی کوین مک دونالد رو دیدم که البته هیچ ربطی به پادشاه اسکاتلند نداشت اما بسیار تکان دهنده بود. قصه ی یه دیکتاتوره و دو روی سکه ی زندگی اش و عاقبتش، که هیچ فرقی با بقیه ی دیکتاتورها نداشت. قصه ی آیدی امین دادا، رییس جمهور دهه ی هفتاد اوگاندا، که برای رسیدن به قدرت، بیش از سیصد هزار نفر از مخالفان خودش رو از بین برده. قصه ی مردمی که اول کار مسحور هوچی گری ها و وعده های رییس جمهور می شن اما خوب، وقتی می فهمن سرو کارشون به کی افتاده که دیگه دیر شده بوده. پایکوبی و خوشحالی مردم، روزی که امین، رییس جمهور می شه و روزی که از ریاست جمهوری برکنار می شه، هیچ تفاوتی با هم نداره. اما از همه جالبتر، شباهت بی اندازه ی آقای فارست ویتاکر بود با امین، که انگشت حیرت به دهان می بره!!!. فیلم و عکسی که از رییس جمهور امین، در آخر فیلم نشون داده می شه، گویای این شباهت فوق العاده اس . لابد می دونید که آقای ویتاکر برای این بازی زیباش جایزه ی اسکار رو گرفت
.....................
ششم اینکه، ببخشید سرتون رو درد آوردم با پرحرفی!!!؟