جامدادی

22 May 2007

اینها مرا می ترسانند

نازنین عزیز من رو دعوت کرده به بازی ترس و اینکه از ترسهام بگم. این دو سه روز به این فکر می کردم که از چه چیزایی می ترسم. نتیجه ی تحقیقاتم فقط همیناست که این زیر مینویسم

اول از همه جنگ و در به دری و خونریزی و ناامنی و بدبختی و فقره و اینکه هیچ کاری هم از دستم برنیاد و ..... ای داد، که حرف زدن ازش هم ترسناک و وحشتناکه
دوم پیری و زمین گیر شدن و ناتوانیه و فریاد رسی نداشتن
آخری هم یه خورده لوسه ولی دروغ چرا؟ از هرچی حشره و خزنده و جونده که ممکنه به خونه ام راه پیدا کنن، می ترسم، چندشم می شه، نمی تونم بخوابم، کلافه و عصبانی می شم. خیلی حس بدیه، تجربه اش کردین، مگه نه؟
دیگه چیزی به ذهنم نمی رسه. اگه تاریخ انقضاء بازی نگذشته باشه و کسی مونده باشه برای نوشتن از ترسهاش، من، دختر خوب ، نانی، نوشا و جزیره رو دعوت می کنم