جامدادی

08 March 2007

برای زنان خورشید

بیشترشان را از طریق اینترنت و سایتها یا وبلاگهاشان می شناسم. خوش اقبالی من بود که وبگردیم با وبلاگهایی شروع شد که از زنان می نوشتند. از زنان خبر می دادند، جایگاه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و خانوادگی زنان را تحلیل می کردند و آرزوی بهترینها را برای همه ی زنان داشتند. اعتراف می کنم از خودم و از زن، چیزی نمی دانستم جز آنچه جامعه ی سنتی به من آموخته بود و هر گاه هم احساس می کردم جایی در حق زن، ناحقی روا داشته می شود، دفاعم از سر احساسات بود نه آگاهی. اما امروز و بعد از گذشت چند سال از آموختنم در این مدرسه، دانسته هایم از زن چیز دیگری است. پخته تر شده ام و نظرهایم، علمی تر. من امروز با این نگاه جدید، فرزندم را به گونه ای تربیت خواهم کرد که اطمینان دارم چندی پیش، این توانایی را نداشتم. من دست معلمانم را که گرفتار شبهای سیاه زندانند، می بوسم و تلاششان را ارج می نهم. شاید هیچ گاه نتوانم دستان پر مهرشان را بفشارم اما کاش بدانند که من، یکی از همان زنانی ام که آنها، برای فراهم آوردن فردایی بهتر برایشان، امروز را در بندند. امروز، هشتم مارس، روز من است ومن به این که زنم، افتخار می کنم و این افتخار را از آموزه های این زنان در بند دارم. برایشان آزادی را می خواهم و امید روزی را دارم که اندیشه را به زندان نبرند و به پای قلم، زنجیری نبندند