پست صدم
چند روزی نتونستم وبگردی کنم به یه دلیل موجه. مامان و بابام، طی یک اقدام غافلگیرانه، دو سه روزی اومدن و پیشمون موندن. فندق از خوشحالی بودن با بابا بزرگ و مامان بزرگش، بیخودی جیغ می کشید!!!. شبها پیش مامانم می خوابید و به من محل نمی داد. امروز صبح هم که بیدار شد و دید که رفتند، گلوله گلوله اشک ریخت و گفت زنگ بزن بگو برگردن، بیا ما بریم پیششون و منم که از گریه ی اون گریه ام گرفته بود، با یه بدبختی آرومش کردم
.............................
کسی راه خاصی بلده برای فرار از شام خوردن. یه کار جایگزین؟ یه کلک برای سرگرم شدن و شام نخوردن؟ من از صبح تا غروب رو رعایت می کنم و شب که می شه، همه ی رشته ها رو پنبه می کنم. کمکم کنید، لطفا!!!؟
............................
در راستای این حرکتهای لوسی که اخیرا انجام میدن و صدمین سال تولد و صدمین قسمت فلان برنامه و صدمین روز بعد از بهمان اتفاق رو جشن می گیرن، حالا منم گذاشتن صدمین پستم رو گرامی میدارم!!!!؟
.............................
کسی راه خاصی بلده برای فرار از شام خوردن. یه کار جایگزین؟ یه کلک برای سرگرم شدن و شام نخوردن؟ من از صبح تا غروب رو رعایت می کنم و شب که می شه، همه ی رشته ها رو پنبه می کنم. کمکم کنید، لطفا!!!؟
............................
در راستای این حرکتهای لوسی که اخیرا انجام میدن و صدمین سال تولد و صدمین قسمت فلان برنامه و صدمین روز بعد از بهمان اتفاق رو جشن می گیرن، حالا منم گذاشتن صدمین پستم رو گرامی میدارم!!!!؟