جامدادی

22 July 2007

پست صدم

چند روزی نتونستم وبگردی کنم به یه دلیل موجه. مامان و بابام، طی یک اقدام غافلگیرانه، دو سه روزی اومدن و پیشمون موندن. فندق از خوشحالی بودن با بابا بزرگ و مامان بزرگش، بیخودی جیغ می کشید!!!. شبها پیش مامانم می خوابید و به من محل نمی داد. امروز صبح هم که بیدار شد و دید که رفتند، گلوله گلوله اشک ریخت و گفت زنگ بزن بگو برگردن، بیا ما بریم پیششون و منم که از گریه ی اون گریه ام گرفته بود، با یه بدبختی آرومش کردم
.............................

کسی راه خاصی بلده برای فرار از شام خوردن. یه کار جایگزین؟ یه کلک برای سرگرم شدن و شام نخوردن؟ من از صبح تا غروب رو رعایت می کنم و شب که می شه، همه ی رشته ها رو پنبه می کنم. کمکم کنید، لطفا!!!؟
............................

در راستای این حرکتهای لوسی که اخیرا انجام میدن و صدمین سال تولد و صدمین قسمت فلان برنامه و صدمین روز بعد از بهمان اتفاق رو جشن می گیرن، حالا منم گذاشتن صدمین پستم رو گرامی میدارم!!!!؟