جامدادی

25 July 2007

در مدح گیلاس و چند تا چیز دیگه


شما رو نمی دونم، اما در مورد خودم مطمئنم که اگر گیلاس نبود، تحمل تابستون برام خیلی سخت می شد. من عاشق گیلاسم!!!!؟
.............................

یادتونه در مورد مزیت ظروف چدنی نسبت به سایر ظروف آشپزی پرسیدم؟ لاله جون جوابم رو داد.این عین جمله ی لاله است : تابه چدني حرارت رو در خودش نگه مي داره و اون رو خيلي ملايم و يكواخت پس ميده اصولا ازاون براي تهيه استيك ها استفاده مي شه
خودمم حدس می زنم از این لحاظ که ظروف آلمونیومی دارای فلز سنگین هستند، استفاده از ظروف چدنی، خطر کمتری داشته باشه. مطمئن نیستم البته
...........................

این روزا یه سرما خوردگی فرساینده، درست وسط تابستون، حال و حوصله ی هر کاری رو ازم گرفته. کلافه و گیجم. نه حوصله ی رفت و آمد دارم، نه کتاب خوندن و نه فیلم دیدن. دو هفته اس به دوستم، معصومه، قول دادم با فندق بریم خونه اش. سرما خوردگی، پای رفتن رو ازم گرفته. دو سه روزم هست که بیتا رفته اصفهان، مأموریت اداری. خیلی احساس غریبی ام بیشتر شده
........................

امروز صبح، همچین که فندق از خواب بیدار شد و چشماش رو باز کرد، گفت مامان بیا با هم از اون پله های بزرگ بریم بالا!!!. گفتم کدوم پله ها؟ دستش رو توی هوا تکون داد و گفت خمون ( همون!! ) پله های خیلی بزرگ دیگه!! و بعد دوباره دراز کشید و بعدش خنده اش گرفت. گفتم خواب دیدی؟ گفت آره فکر می کنم. این اولین بار بود خوابش رو برام تعریف می کرد

چند وقتی هم هست به طرز عجیبی مؤدب شده. تا حدی که برای دستشویی رفتنش هم ؛ روم به دیوار؛ اجازه می گیره. می آد و می گه بابا اجازه می دی من برم جیش کنم؟ باباش می گه خواهش می کنم بفرمایید. بعد می گه حالا شلوارم رو در آوردم، می تونم برم دستشویی؟ طفلک بابا، قیافه اش دیدنیه!!!؟

دیروز بعد از ظهر نیومد پیش من بخوابه. عکسی که می بینید مربوط به دیروزه. فکر می کنید روی چی خوابیده با پتو و بالشش؟ روی میز اتو و درست توی دهنه ی اتاق!!!؟