جامدادی

17 December 2006

کمک!!؟؟

از دیروز این یه بیت شعر از کله ام بیرون نمی ره و مدام زمزمه اش می کنم

کاش آنان که عیب من جستند

رویت ای دلستان بدیدندی

تا بجای ترنج در نظرت

دستها بی خبر بریدندی


این شعر رو پایین یه تابلو قلمزنی با عنوان مجلس یوسف و زلیخا دیدم و خیلی به دلم نشست. نه شاعرش رو می دونم کیه و نه بیتهای قبل و بعدش رو بلدم. کسی اطلاعی ازش داره؟