جامدادی

12 October 2006

زنی از جنس کوه


دیروز بابای فندق یه تک پا رفت تهران و برگشت اما با دست پر. برای فندق از این ماشین شارژی ها آورده که از دیشب تا حالا فندق سوارشه و توی همین یه ذره جا ویراژ میده. سوغاتی من از مال فندق بهتره. شش تا کتاب توپ که خودم لیستش رو داده بودم. حالا منم که سرمست خوندنشونم. خوش بحالمه فعلا. عنوان کتابا رو می نویسم شاید به درد شما هم بخوره

در گرگ و میش راه ( خاطرات زینت دریایی)، اثر ابراهیم مختاری، روایت تلاش مداوم زنی در جامعه ای بسته و مردسالار، نشر چشمه
قدرت اسطوره، اثر جوزف کمبل، ترجمه ی عباس مخبر، نشر مرکز
انجیلهای من، اثر امانوئل اشمیت، ترجمه ی قاسم صنعوی، نشر ثالث
خوبی خدا، نُه داستان از نویسندگان امروز آمریکایی، ترجمه ی امیر مهدی حقیقت، نشر ماهی
صید قزل آلا در آمریکا، اثر ریچارد براتیگن، ترجمه ی هوشیار انصاری فر، نشرنی
خاطرات و زندگی دکتر ایراندخت میر هادی، به کوشش آذر میر هادی، نشر قطره

هر کدومشون حرفها دارن برای گفتن و یه دنیا تجربه برای خواننده. از دیشب در گرگ و میش راه رو شروع کردم. فوق العاده اس و تکان دهنده. از خودم و زندگی ام خجالت می کشم. باید تکونی به خودم بدم. من پشت جلد کتاب رو براتون می نویسم تا خودتون اصل اون رو بخونید

زنها و بچه ها با دیدن من پوزخند می زدند، یعنی که عقلش سر جا نیست. جوری رفتار می کردند انگار من دیوانه شده ام. زنان به من می خندیدند و زخم زبان می زدند. می گفتند از تو دیگر هیچ چیز بعید نیست، ممکن است هرکاری بکنی. اگر زنی می خواست با من دوست باشد از ترس مردم خودش را کنار می کشید. من هم سعی می کردم چشمم به چشم کسی نیفتد. یا نشنوم از من چه می گویند. دیگر خودم هم رویم نمی شد با کسی رفت و آمد کنم چون طوری رفتار می کردند انگار که من هیچم..... چند سال طول کشید تا مردم کمتر سر به سرم بگذارند. البته زنان هنوز هم به من نگاه می کنند ولی دیگر چیزی نمی گویند. طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. اما برای من اتفاقی بزرگتر از این نمی توانست بیفتد

خیلی وقت بود دنبال این کتاب بودم، اما پیداش نمی کردم و حالا فرصتی دست داده تا لذت ببرم از خواندنش و از تلاش زنی در جامعه ای بسته و مردسالار